قند عسل های مامان و بابا

            مژده اي دل که شب نيمه شعبان آمد       بر تن مرده و بي جان جهان جان آمد بانگ تکبير نگردرهمه عالم بر پاست        همه  گويند  مگر  جلوه  يزدان   آمد   ...

سلام پسرای نازم عشق های جاودانه ی من امید های شب و روزم...امیدوارم هر وقت حرف های ساده و بی الایش مامان رو میخونید دلتون پر از شادی و لبتون خنده باشه. اینکه چند وقتی چیزی ننوشتم تنبلی نبوده شیطنت طاها جوجو بوده که سیم رابط دوربینو گم کرده و من نمیتونم عکس هاتون رو بذارم. ایشالا فعلا خاطراتتون رو مینویسم بعد ایشالا عکس های نازتون هم میذارم. به سلامتی هر چی دانش اموز و معلم و کتاب و امتحان و مامانه ....مدرسه ها تموم شد .امسال وقتی مدرسه ها تموم شد و گفتن فردا دیگه نیاید من از خوشحالی داشتم بال در میاوردم.اینقدر که من خوشحال بودم پارسا نبود .خوب اینم از سال سوم .ایشالا به سلامتی پسر نازم سال دیگه میره چهارم. خیلی همه چیز زود میگذره ...